گفتی که هواخواه منی، چنگ نبودی
با قلب منِ خسته هماهنگ نبودی
گفتی که مرا مدّعیِ عشق شناسند
امّا چه گران، تشنهی این جنگ نبودی
دل باختم و قصهی دل ریختمت پیش
هر بار که از شیشه شدم، سنگ نبودی
هر بار امیدم به خیالت که گره خورد
دیدم که در این حلقه تو یکرنگ نبودی
گفتی که بمان و ز غمِ عاشقی آموز
ماندم، تو ولی رَهرُوِ فرهنگ نبودی
دامم شدی و داغ نهادی به دلم باز
حالا تو بگو: مایهی این ننگ نبودی؟
۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱:۵۳